کشتی منش پهلوانی دارد و قابل مقایسه با فوتبال نیست
خودتان را معرفی میکنید.
رضا یوسفآبادی. زادۀ بم و متولد سال ۱۳۳۶. بازنشسته اداره ورزش و جوانان استان کرمان. فارغالتحصیل دانشکده تربیتبدنی دانشگاه باهنر کرمان.
از سوابق ورزشیتان بگویید؟ چه زمانی وارد کشتی شدید؟
تقریباً از سال ۵۱ – ۵۲ وارد ورزش شدم. آن زمان سالهای اول دبیرستانم بود. باتوجهبه امکانات کمیکه در شهرستانهایی مثل بم بود خودساخته ورزشها را یاد میگرفتیم. دایی من از حریفهای پهلوان تختی بود و با ایشان تمرین میکرد و من هم به دلیل علاقهای که به داییام داشتیم به کشتی علاقهمند شدم و وارد ورزش کشتی شدم. البته فقط کشتی نبود بسکتبال، وزنهبرداری و فوتبال هم کار میکردم.
کشتی در زمان شما چگونه بود؟
زمان ما نه مربی و نه امکاناتی بود. ما هرچه یاد گرفتیم خودمان و از معلمهای ورزش بود. با تمام نبود سالن و محیطهای نامناسب برای تمرین توانستم مقامهایی را کسب کنم. با همان سختیها به تیم ملی نوجوان و بزرگسالان راه پیدا کردم.
از مدالها و قهرمانیهایتان بگویید.
چند مدال کشوری و چند مدال بینالمللی دارم. مدال طلا در جام ابراهیم مصطفی مصر، شارلوای ترکیه و ۳-۴ مدال قهرمان کشور در ردۀسنی بزرگسالان. بالاترین مدالی که کسب کردم مسابقات ارتشهای جهان بود، با کسب همان مدال طلا هم خودم اول شدم و هم تیممان در مرحلۀگروهی اول شد.
کدام مدالتان را بیشتر از همه دوست داشتید؟
بهتبع همین مدال را از همه بیشتر دوست داشتم چیزی حول و هوش ۱۰ ماه در اردو بودیم و من در آن موقع سرباز هم بودم و برای آن مدال خیلی زحمت کشیدم. میتوانم بگویم با تمام نداریهایی که بود با تمام کمبودها و نبودن امکانات به جاهای خوبی رسیدیم. الان بحث تغذیه ورزشکار، بحث بدنسازیاش و همه چیز را در نظر میگیرند. محیطی که ورزشکار کار میکند. حتی آموزش داوری را به ورزشکار میدهند زمانی که ما کار میکردیم اصلاً این بحثها نبود و مربی آموزشدیده نبود و انگار ما خودمان رشد کردیم. از خانوادۀمرفهی هم نبودیم که بگوییم که همه چی فراهم بوده، به همین دلیل میگویم برای هر مدال سختی زیادی کشیدم.
از خاطرات دوران کشتیتان بگویید.
میخواهم در مورد یک خاطره تلخ بگویم. سال ۱۳۵۶ اردوی تیم ملی بودم برای مسابقات ارتشهای جهان و شرکت در مسابقات ابراهیم مصطفی که در مصر برگزار میشد من با تیم ملی به مصر رفتم. سرپرست آن زمان تیم ارتشهای جهان اعلام کرده بودند که زمانی که از مصر برگشتیم شهرستان نروید و در اردو بمانید. باتوجهبه اینکه نزدیک یک ماه از خانواده دور بودیم من از مصر که برگشتم سریع به شهرستان رفتم و ۲۴ ساعت هم بیشتر شهرستان نبودم و برگشتم. زمانی که برگشتم به من اعلام شد که از تیم ملی خط خوردم و دلیلش نیز این بود که از مصر که برگشتم به اردو نرفته بودم. سماجت کردم و ماندم و یکی دو روز اول به من اجازه تمرین ندادند تا اینکه بعد از چند روز درحالیکه قبل از آن فیکس تیم ملی بودم برایم چندین مسابقه انتخابی گذاشتند؛ اما خوشبختانه توانستم انتخاب بشوم. اما خیلی اذیت شدم.
اگر بخواهید یک حسرتتان در کشتی را بگویید چه خاطرهای به ذهنتان میآید؟
من نفر اول انتخابی برای مونترال بودم آن زمان کلاس دوازدهم درس میخواندم. اما آن زمان تصمیم گرفتم بمانم و کنکور بدهم و المپیک نروم. آن زمان اهمیت المپیک را نمیدانستم. این یکی از افسوسهایی است که میخورم. شاید اگر به المپیک میرفتم از مدالآوران کرمانی المپیکی میشدم. البته نمیشود بگویم خیلی پشیمانم همان دیپلم خیلی کمکم کرد باعث شد وارد دانشگاه شوم و شاید اگر آن دیپلم را نمیگرفتم آینده سختی داشتم و برایم مشکلاتی ایجاد میشد.
از همدورهایهاتون بگوید.
در آزاد با سوختهسرایی، برزگر، فرهوشی و جوادی همدوره بودم که همه از قهرمانهای جهانی و المپیکی بودند. در فرنگی همهاشم قنبری، محمد دلیریان، بهرام مشتاقی و رشید محمدزاده کسانی بودند که با آنها کار میکردم و تقریباً با بیشترشان در ارتباط هستم. حتی آقای نظافتدوست یکی از حریفان مستقیم من بود که قهرمان بازیهای آسیایی تهران شد و باتوجهبه شباهتی که مرحوم تختی میداد فیلم تختی را نیز بهجای ایشان بازی کرد و همین یک سال پیش در کرمان دیدمشان.
این روزها کشتی کرمان را چطور میبینید؟
اول باید از هیات کشتی واقعاً قدردانی کنیم. هیات کشتی در این مدت عملکرد خوبی داشته علیالخصوص در پایهها. در نونهالان و نوجوانان برنامهریزیهای خوبی شده و بچهها مدالهای خوبی هم کسب کردند. مدال کسبکردن در نونهالان و نوجوان کار سادهای نیست باید روی این بچهها کار شود تا زمانی که پا به ردۀبزرگسالان میگذارند و باتوجهبه اینکه کارشان سختتر میشود بتوانند در بزرگسالان نیز موفق شوند.
فکر میکنید با پیشرفتهایی که کشتی کرمان داشته آیا حسرتی که شما از المپیک داشتید کرمانی دیگری میتواند جبران کند؟
ببینید در چند وزنی که در کشتی برگزار میشود هر کسی که عضو تیم ملی ایران شود شک نکنید یکی از سکوهای اول تا سوم دنیا و یا المپیک را کسب میکند. یعنی کسی که در وزنی انتخاب میشود علاوه بر عضویت در تیم ملی ایران یکی از مدعیان کسب مدال المپیک و یا جهانی است که البته کار بسیار سختی است. اما باتوجهبه سطح آگاهی مربیانی که در استان هستند این کار بسیار سخت است مگر اینکه در اردوهایی که در سطح تیم ملی برگزار میشود بچهها را به اردوهای تیم ملی ببرند تا اتفاقات خوبی برای استان بیفتد؛ اما کار سختی است.
برویم سراغ مسکرمان. از سوابقتان در این باشگاه بگویید. چه چیزی باعث شد وارد فوتبال شوید؟
خب رشتۀ تحصیلی من تربیت بدنی است. سال ۸۲- ۸۳ زمانی که کارمند اداره ورزش بودم آقای ایرانمنش مدیرعامل مس شدند و تقاضا دادند از اداره تربیتبدنی به باشگاه مس انتقال داده شدم و مامور شدم. ۳ سال بهعنوان قائممقام ایشان در باشگاه بودم. آن زمان تیم لیگ یک بود و خوشبختانه همان سال اول هم تیم به لیگ برتر رفت. در آن زمان مربی ما آقای دستنشان بود. بعد از آن آقای نیکنفس مدیرعامل شدند باتوجهبه اینکه با آقای ایرانمنش آمده بودم خواستم بروم که آقای نیکنفس خواستن که در باشگاه بمانم و ادامه دادم. با مربیان زیادی کار کردم. در مجموعه اما محیط فوتبال را محیط خوبی ندیدم و با خصوصیات اخلاقی خودم نیز محیط فوتبال خیلی سازگار نبود. اما از آنجایی که فکر میکردم به من نیاز است و به گفتۀ خود آقایان که میگفتند باید باشی ماندم. برایم بودن در فوتبال خیلی سخت بود. رشته اصلی من کشتی بود و کشتی یک منشهای خاص خودش را دارد. اما متاسفانه فوتبال بحث پول و خیلی مسائل پشت پرده دارد. خیلی هم زجر کشیدم؛ اصلاً با روحیاتم همخوانی نداشت. به هر طریقی طاقت آوردم و خیلی هم سعی کردم سالم کار کنم. خودم به شخصه میتوانم بگویم در دوران خودم یکی از سالمترین دورههایی بود که باشگاه مس داشت. البته بحث فقط باشگاه مس نیست؛ بلکه کل فوتبالی که در دنیا انجام میشود مسائل پشت پردۀزیادی دارد که آدم را زجر میدهد.
سال ۸۷ سرپرست موقت مس بودید. درحالیکه صحبتهایی از مدیرعاملی شما بود آقای برهانی مدیرعامل آن سال مس شد، چه اتفاقاتی افتاد که مدیرعامل نشدید؟ آیا منع قانونی وجود داشت باتوجهبه اینکه کارمند تربیتبدنی بودید یا دلایل دیگری وجود داشت؟
آن زمان آقای نیکنفس مدیر عامل باشگاه بودند باتوجهبه تأکیدی که خود ایشان داشتند تیم باید زودتر بسته میشد ۹۰ درصد شاکله تیم را بستیم. بنا به دلایلی آقای نیکنفس استعفا دادند و رفتند و من هم میخواستم بروم که شرکت مس خواستند که به تهران بروم. به شرکت مس رفتم آقای مایلیکهن و آقای جلالی نیز آنجا بودند. شرکت مس میخواست که آقای مایلیکهن بهعنوان مدیرعامل و آقای جلالی هم بهعنوان سرمربی تیم کار کنند. آنجا آقای مایلیکهن گفت که اشتباه میکنید کی بهتر از یوسفآبادی برای مدیرعاملی. توافقات هم انجام شد و قرار بود که مدیرعامل باشم و آقای مظلومیهم بهعنوان سرمربی باشند تا مرحلۀصدور ابلاغ هم رفت؛ اما در نهایت رقم نخورد.
چه دلایلی داشت؟
تا این لحظه که اینجا هستم هیچ وقت هیچگونه کار سیاسی انجام ندادم که بگویم با این نماینده یا آن نماینده ببندم. با فشاری که نمایندهها روی شرکت مس گذاشتند آقای برهانی که از کارمندان خود شرکت مس بود مدیر عامل شد. خداروشکر تیم خوبی بستیم اگرچه آن تیم در آخر به اسم ما و آقای نیکنفس تمام نشد؛ اما تیم خوبی بود و سهمیه باشگاههای آسیا را گرفت.
وضعیت باشگاه مس را این روزها چطور میبیند؟
الآن در راس باشگاه مس میشود گفت ۴ تا مدیرعامل کار میکنند آقای کهندل بهعنوان رئیس هیات مدیره، آقای امیریخراسانی بهعنوان مدیر عامل، آقای سیفالدینی و آقای محمودینیا. همهشان تحصیلکرده و سالم هستند. با شناختی که از امیریخراسانی و کهندل دارم آدمهای سالمیاند و جای امیدواری زیادی است. اما از آقای محمودینیا تعجب میکنم چرا این مسئولیت را پذیرفتند. آدم نباید وزنۀسنگینتر از توانش را بردارد. ایشان شاید مدرس خوبی باشند؛ اما برای سرمربی نباید این مسئولیت را میپذیرفت. اما اگر این ۴ نفر نتوانند تیم را به مقصد برسانند بسی جای تعجب دارد و هیچکس دیگری هم نمیتواند این کار را کند. اما در بحث فنی ضعیف هستند. در فوتبال اینگونه است که شما وقتی قرارداد بستید بازیکن توقع دارد. حالا اگر پرداخت بهموقع نداشته باشید بازیکن دیگر برای شما آنطور که باید بازی نمیکند. باشگاهی که در زمان افرادی مثل آقای ایرانمنش و آقای نیکنفس یکی از خوشنامترین باشگاه در خوش حسابی بود حالا اما اینگونه نیست. باید به فوتبالیست هم حق داد آنها هم شرایط خودشان دارند؛ اما متاسفانه داستانهای تلخ زیاد است.
اگر بخواهید انتخاب کنید فعالیت در فوتبال را بیشتر دوست دارید یا کشتی؟
قطعاً کشتی، منش پهلوانی دارد. خیلی از ورزشها هستند که الان به مدالآوری جهانی هم رسیدند؛ اما بحث کشتی که میشود مردم به یک چشم دیگر به کشتی نگاه میکنند. فوتبال یک بحث اقتصادی دارد و در دنیا جا افتاده و همه هم فوتبال را برای پولش میخواهند. مقایسه کنید جوایزی که برای قهرمانها گرفته میشود و فوتبالیستها.
سخن پایانی؟
جا دارد تشکر کنم و بگویم که من اصلاً اهل مصاحبه و اهل گفتگو نیستم. اعتقاد من این است که کسی که سنی ازش گذشته و ورزش را رها کرده بیشتر به دنبال آرامش است و سعی میکند زندگی خودش را انجام دهد. امیدوارم اتفاقات خوبی برای ورزش بیفتد.