قداست قلم را نفروشیم
در این وادی بی شادی
سخت است قلم باشی و دلتنگ نباشی
با تیغ مدارا کنی و سنگ نباشی
روزی که قلم را همراه دستانم کردم با خود عهدی ببستم که حرف حق بنویسم. با خودم گفتم که هر آنچه را که باید، هر آنچه را که روا است بنویسم. هر آنچه را که با زبان نمیتوان گفت با قلم بگویم.
مرا خالی کن از غم ای قلم .بگو هر آنچه که در سینه نشانی از درد دارد. از تمام بی عدالتیها بنویس، از همهی نامرادیها و ناملایمات بنویس. از قطعی آب و برق در تابستان، از قطعی گاز و نفت در زمستان، از قطعی اینترنت در روزهای ناآرام، از از قحطی نان در روزهای گرسنگی، از گرانی آب در روزهای تشنگی و از کمبود هوای تازه و اکسیژن در روزهای کرونایی، از گمشدن احساس و عاطفه و از اسارت آزادی بیان بنویس.
ای قلم؛ برکن از ریشه تمام حرفهای تلخ بیبنیاد و بیسرانجام دل را که نمی ارزد به آزردن اندازه ارزن یک مور.
ای قلم از خدا بنویس. از محبت و مهر و صفا بنویس، از عاطفه و احساس بنویس. از انسانیت و باز هم از انسانیت گم شده بنویس.
ای قلم؛ از عشق بنویس.
قلم مقدس است، قلم محترم است، قلم زیباست، قلم پاک است، باید قلم را پاس داشت و برای آن ارزش نهاد. نگذاریم که شرافت و قداست آن شکسته شود. قلم را نفروشیم.
در این روزگاری که دنیای تکنولوژی و فضای مجازی هر شخصی را به ظن خودش نگارنده و نویسنده کرده است! بیایید قلم را ارج نهاده و بهایی برای آن تعریف نکنیم. بیایید با قلم بنویسیم، نه آن را بفروشیم.
سخت است بدانی و لب از لب نگشایی
سخت است خودت باشی و بی رنگ نباشی