سعید قرایی
همیشه شدیدترین نقطه درد به جایی وارد می شود که کمتر دیده می شود…وقتی که دردی فراگیر می شود اصلا یادمان می رود که این ضربت برای بار اول بر سر کدام نقطه فرود آمده بود که امروز تمام درد را به تمام ما وارد کرده است و این بی حسی بدترین قسمت درد است…
بی حسی که از درد، هوای هواداران مس را در کرمان کبود کرد و دوباره دل های آن ها از غم پر… و وقتی هوادار یک تیم به این حال می رسد یعنی همه تیم شکست خورده است…
آن هایی که حوادث یک تیم را پرده به پرده از نزدیک تر مشاهده می کنند، آنقدر ماجرا برای گفتن و دیدن دارند که سرشان از درد گرم شود و حواسشان از این حس لعنتی پرت شود اما وای به دل آن هایی که هیچ چیز جز دیدن نمایش درون زمین و در نهایت نتیجه ثبت شده برروی تابلو ندارند که علیه تو و هوای تیمت ثبت می شود… و دقیقا آنجاست که درد فقط برروی یک نقطه فشارش را می گذارد و دلت را پر از غم می کند.
هوای هواداران مس که در این فصل هم برای دیدن خورشید به شدت امیدوار شده بودند و خود را برای صبح ظفر آماده می کردند، بازهم در این روزها سیاه شده است و نتایج هفته های اخیر و به تبع آن ماجراهای حاشیه ای که ذات این نتایج است بازهم چشمان آن ها را سیاهی داده است.
سیاهی که البته برای آن ها هیچ چیز جز پیروزی و برد سفیدش نمی کند و چقدر بد است تیمی که بخواهد با این سیاهی دید در یاد بماند…
مس که این هفته در کرمان باخت بدی را برابر بادران تجربه کرد، در اتوبان عقب گرد از صدر، فقط دوربرگردان ها را یک به یک رد کرد و مسیر سعادت خود را سخت تر…اما شاید اگر در اولین دوربرگردان پیش رو که در پیچ انزلی قرار دارد، سرانجام فرمان تیم در زمین بچرخد و یک سه امتیاز طلسم شکن، تیم را به سمت بالای نقشه برگرداند، از حجم این سیاهی که بر چشم ها نشسته است کم کند و نور امید را بازهم به سوسو درآورد.
هر اتفاقی که بیرون از زمین می افتد به بیرون آن مربوط است اما چشم هوادار فقط یک چیز را در شرایط فعلی می بیند و آن نتیجه ای است که قرار است در پایان بازی با ملوان در بازی با مس ثبت شود…
مس در این بازی فقط باید برای آبرویش پیش هوادارش بجنگد و اینکه اگر می خواهد این چشمان را برای خود روشن نگه دارد و جایی از نور امید در این دیده باز بگذارد، فقط باید برای یک نتیجه در انزلی بجنگد و آن سه امتیاز است و بس…
نظرات