روزنامهفروشی که میگفت بهترین شغل فرهنگی را انتخاب کردم
غلامحسین حضرتی سرهنگ بازنشستۀ ارتش و جانباز دورۀ جنگ تحمیلی و صاحب فروشگاه عرضۀ محصولات فرهنگی و مطبوعات در خیابان عباس صباحی که در چند سال اخیر فروشگاه را تعطیل کرده بود، روز چهارشنبه 12 بهمنماه درگذشت.
به احترام تلاشهای او برای اینکه روزنامهها و مجلهها بهموقع به دست مردم برسد و بهانۀ یادکردش، بخشی از گزارشی که در سال 93 از دیدار و گفتوگو با او در هفتهنامه استقامت منتشر کردیم را بازنشر میدهیم. روحش شاد و یادش گرامی.
«اسما پورزنگیآبادی: حکایت کارِ مطبوعاتی کردن و پول در آوردن در کرمان شده مثل حکایت جن و بسمالله! به هر بخشی از زنجیرۀ تولید تا عرضۀ مطبوعات، که سر بزنیم، نه با شرایطی سخت که حتی با شرایطی بحرانی در حوزۀ مسائل اقتصادی مواجه میشویم! واقعیت تلخ این است که، از مرحلۀ تولید محتوا و جذب آگهی گرفته تا چاپخانه و انتشار و بعد هم توزیع؛ چرخۀ اقتصادی مطبوعات کرمان معیوب و ضعیف است.
همین روزها که خبرنگاران و روزنامهنگاران و صاحبان نشریات در تب و تاب بازگشایی خانه مطبوعات هستند، در یکی از راسته خیابانهای شهر کرمان، یکی از روزنامهفروشیهای قدیمی کنار مغازهاش روی یک تکه مقوا نوشته است: «به دلیل تعطیل شدن فروشگاه، تعدادی ویترین و قفسه، پیشخوان و وسایل دیگر با قیمت مناسب به فروش میرسد».
غلامحسین حضرتیگوهری را خیلی از روزنامهخوانها و، صاحبان نشریات کرمان و شهرستانها و حتی تهران میشناسند. او 30 سال در ارتش خدمت کرده، جانباز 20 درصد شیمیایی است، بازنشسته که شده به گفتۀ خودش، به بهترین شغل فرهنگی روی آورده است. فروشگاه عرضۀ محصولات فرهنگی پیام، واقع در خیابان عباس صباحی را وی، از سال 74 تاکنون مدیریت کرده؛ البته پیش از این در خیابان ابنسینا بود.
حضرتی اگرچه به جز مطبوعات، فیلم هم عرضه میکند، اما برای کسانی که با روزنامه ارتباط دارند، نامآشناتر است. او اما با سابقۀ حدود بیست سالۀ خود در این شغل، امروز به جایی رسیده که دیگر نمیتواند ادامه بدهد. میگوید: «اول خواستم فروشگاه را واگذار کنم، کسی نیامد. چارهای ندارم جز تعطیلی».
فروشگاهی که حضرتی ادارهاش میکند، همۀ انواع روزنامهها، هفتهنامهها، ماهنامهها، فصلنامهها، مجلههای استانی و سراسری را دارد. او میگوید: «بعد از بازنشستگی سراغ این کار آمدم و فکر میکردم بهترین شغل فرهنگی را انتخاب کردم. چون با قشر فرهنگی باید ارتباط برقرار میکردم؛ اما متاسفانه امروز به جایی رسیدم که باید از رفتار غیرفرهنگی برخی مشتریانم لب به گلایه باز کنم».
حضرتی با بیان اینکه ادامه دادن این شغل جز ضرر و زیان چیز دیگری برایم ندارد، از آنچه بر او و شغلاش رفته است، با «استقامت» درد دل میکند.
او اظهار میکند: «سال 74 که این کار را شروع کردم، در خیابان ابنسینا بودم. اما بعد از مدتی صاحب مغازه، اجاره را افزایش داد. من توان پرداخت آن اجاره را نداشتم دنبال فروشگاهی دیگر بودم که محل فعلی را واقع در خیابان عباس صباحی پیدا کردم؛ اما اینجا خیلی بد مسیر است، و رهگذر ندارد. با اینحال دو سالی میشود که چراغ مغازه را روشن نگه داشتهام».
وی میافزاید: «الان صاحب همین فروشگاه هم اجاره را بالا برده؛ در حدی که دیگر توان پرداخت آن را ندارم. تنها راهی که برایم مانده این است که مغازه را تعطیل کنم. کرایهای که الان دارم میدهم از حقوق بازنشستگی خودم بیشتر است. باید ببندم و با کلی ضرر شغلی که دوست داشتم رها کنم و در خانه، دوران نقاهت را بگذرانم».
وی از اداره فرهنگ و ارشاد گلایه میکند و میگوید: «یکبار یادی از من نکردند، و از من حمایتی نشد. من به فکر درآمدزایی آنچنانی نبودم. میخواستم به طور منظم و مرتب، روزنامهها دست مردم برسد و سهم کوچکی در انجام کارهای فرهنگی داشته باشم».
حضرتی که این روزها در حال فروش محصولات فرهنگی فروشگاهش با قیمتی پایینتر از نرخ واقعی است، چراغ مغازه را خاموش کرده و اظهار میکند: «رقم فیش برق بالاست. توقع داشتم حداقل تخفیف یا معافیتی برای من لحاظ شود؛ به خاطر اینکه محصولات فرهنگی عرضه میکنم، اما هیچکدام از این اتفاقات نیفتاد. شرکت برق گفت اگر فقط مطبوعات را عرضه میکردی، مشمول تخفیف میشدی؛ اما اگر قرار بود فقط نشریه بفروشم که یک ریال هم درآمد نداشتم!».
عرضه صلواتی نشریات محلی کرمان
وی ادامه میدهد: «نشریات محلی کرمان به جز یکی، دو مورد آن؛ مابقی همه رایگان و صلواتی در اختیار مشتریان قرار میگیرد. نشریات سراسری هم به جز کیهان که 15 درصد قیمت آن برای ما میماند مابقی همه 10 درصد قیمتشان به عرضهکنندگان میرسد».
حضرتی با بیان اینکه آمار برگشتی روزنامههای سراسری هم خیلی بالاست، اظهار میکند: «مطالب نشریات اکثریت تکراری است. با آمدن سایتها و نشریات اینترنتی هم، دیگر خیلی کسی سراغ روزنامههای کاغذی نمیآید؛ به مشتری میگویم فلان روزنامه را ببر، میگوید در فلان سایت مطالبش را خواندهام. میگویم فلان فیلم را ببر، میگوید در فلان شبکه ماهوارهای آن را دیدهام». وی میافزاید: «از طرفی، نشریات سراسری به تعدادی که نیاز داریم برایمان نمیفرستند. هرچه میگوییم تعداد زیاد است، سهمیه را کم کنید، قبول نمیکنند؛ نشریات روی دستمان میماند. باید زحمت شمارش و بستهبندی برای برگشت را هم انجام بدهیم».
بدهی میلیونی مردم کرمان به روزنامهفروشی!
وی با تاکید بر اینکه فروش مطبوعات به هیچوجه برای ما نمیصرفد، میگوید: «خیلی وقتها هم پیش میآید مشتریان ما پول یک نسخه از نشریه را پرداخت میکنند، اما دو نسخه یا بیشتر را از روی پیشخوان برمیدارند. بعضیها وقتی متوجه میشوند روزنامه را برمیگردانند خیلیها ولی نه! از این روزنامهها همان 10 درصد هم به ما نمیرسد».
وی بیان میکند: «مشکل دیگری که ما داریم و شاید از دید خیلیها مهم نباشد این است که؛ پول خرد نداریم. مشتری روزنامه را برداشته پول خرد ندارد، به خاطر 500 تومان هم که نمیشود از کارتخوان استفاده کرد؛ این میشود که ما از خیر پول این روزنامه میگذریم تا مردم از خواندن و مطالعه کردن مطالبی که به دنبالش هستند محروم نشوند».
حضرتی از خیلی از مشتریانش گلایه دارد و اظهار میکند: «مردم آمدهاند از من روزنامه قرضی خریدهاند. من هم با همۀ مشتریانم رفتاری فرهنگی دارم. اما همین مشتریها الان پول روزنامه و فیلمهایی که خریدهاند را نمیآیند بدهند».
وی میافزاید: «حدود 40 نفر هستند که از من خریده کردهاند و حدود دو میلیون تومان بدهی روی دستم گذاشتهاند؛ پولشان را که نمیدهند هیچ، جواب تلفنم را هم نمیدهند!» وی با بیان اینکه ما خواستیم با مردم رفتاری فرهنگی داشته باشیم و به آنها اعتماد کردیم، میگوید: « اما متاسفانه برخی مشتریانم با من رفتاری فرهنگی نکردند و نتیجه این شد که ناچارم مغازه را تعطیل کنم. حتی اجارهی مغازه را درنمیآورم».
از بقیه حمایت کنید
او که حدود بیست سال دستی در این کار دارد، در پاسخ به این سوال که؛ اکنون چه باید کرد تا این فروشگاه قدیمی تعطیل نشود، اظهار میکند: «من که واقعا دلسرد شدم و دیگر ادامه نمیدهم اما؛ از اداره ارشاد تقاضا میکنم فکری برای بقیه که ماندهاند بکند، و آنها را تقویت کند. باید مراکز فروش روزنامه و کالاهای فرهنگی مورد توجه جدی قرار بگیرد تا دسترسی مردم به منابع آگاهیدهنده آسان شود»…
غلامحسین حضرتیگوهری بعد از حدود بیست سال فعالیت مستمر؛ قفسهها و فیلمها و مجلههای خود را به حراج گذاشته و چراغ یکی از قدیمیترین مراکز عرضۀ محصولات فرهنگی و به ویژه روزنامه و نشریه را خاموش میکند.
در شهری که تعطیلی کارخانههایش در سالهای گذشته، باعث نشد حتی آب از آب تکان بخورد، توقع زیادی است که بخواهیم تعطیلی یک روزنامهفروشی فعال قدیمی دل کسی را بلرزاند؟ انگار قرار است تا چراغی روشن میشود، چراغی دیگر خاموش بشود!
*عکس: محمد لطیفکار